چیستان 1: آن چیست که یک چشم و یک پا دارد؟
پاسخ: سوزن
چیستان 2: آن چیست که سه چشم و یک پا دارد؟
پاسخ: چراغ راهنمایی و رانندگی
چیستان 3: آن چیست که سر ندارد، کلاه دارد، یک پا دارد و کفش ندارد؟
پاسخ: قارچ
چیستان 4: آن چیست که خیلی خطرناک است ولی اگر وارونه شود رام می شود؟
پاسخ: مار
چیستان 5: آن چیست که من می روم، او هم با من می آید؟
پاسخ: سایه
چیستان 6: آن چیست که سفید است اما برف نیست، ریشه دارد درخت نیست؟
پاسخ: دندان
چیستان 7: آن چیست قبای زرد در بر دارد، اندام ظریف چون صنوبر دارد، زرد است، به مشام تلخ است ولی طعمی چون شکر دارد؟
پاسخ: لیموشیرین
چیستان 8: کدام حیوان است که اگر سرش را ببریم عضوی از بدن انسان می شود؟
پاسخ: خرگوش
چیستان 9: آن چیست که هم بچه آن را دارد و هم تفنگ؟
پاسخ: قنداق
چیستان 10: آن چیست که تاج دارد اما پادشاه نیست. دو دست و چهار پا دارد، اما حیوان نیست؟
پاسخ
چیستان 11: چیست آن گرد گنبد بی در پوست در پوست گرد یکدیگر
هرکه بگشاید این معما را رخش از آب دیده گردد تر
پاسخ: پیاز
چیستان 12: آن چیست که هم آن را می خوریم و هم آن را می گردانیم؟
پاسخ: چرخ
چیستان 13: بافتم و بافتم پشت کوه انداختم؟
پاسخ: زنجیر یا گیسو
پزشکان دانشگاه ادینبوروی اسکاتلند میگویند تزریق سلولهای بنیادی به مغر پنج بیمار که سکته مغزی کرده بودند باعث بهبود حرکت، هوشیاری و تعادل آنها شده بدون آنکه عوارض جانبی داشته باشد. با این حال به گفته دانشمندان هنوز زود است درباره سودمندی این روش درمانی نتیجهگیری شود.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از بی بی سی ، برای این درمان آزمایشی، نه بیمار که بین ۶۰ تا ۹۰ سال سن داشتند انتخاب شدند و بی خطر بودن روش در آنها برررسی شد. تمام این بیماران بین شش ماه تا پنج سال قبل سکته مغزی کرده بودند.
سپس به قسمتهایی از مغز آنها که بعلت سکته مغزی آسیب دیده بود، سلولهای بنیادی جنینی تزریق کردند.
پروفسور کیت میور استاد دانشگاه گلاسکو که این تحقیق را سرپرستی کرده می گوید از بهبود خفیف تا متوسط عملکرد این بیماران شگفتزده شده چرا که حتی انتظار بهبود در یکی از آنها را هم نداشته است.
البته هنوز نمی توان با قطعیت گفت آیا این بهبود ناشی از تزریق سلولهای بنیادی است یا بعلت اینکه به این بیماران در حین درمان توجه ویژهای شده است.
تا به حال تصور بر این بوده که شش ماه بعد از سکته مغزی، در مغز مبتلایان به عوارض سکته مغزی بهبودی ایجاد نخواهد شد.
اما به گفته پروفسور میور تغییرات “جالب” و “شگفت انگیزی” در این بیماران دیده شده؛ مثلا بیماری که سالها فلج کامل بوده اکنون انگشتهایش را تکان می دهد.
“ما دیدیم که بیماران شروع به حرکت در خانه کردند در حالیکه پیش از آن برای حرکت نیاز به کمک داشتند و آگاهی بعضی بیماران از آنچه در اطرافشان می گذرد بهتر شده است.
این تغیییرات کوچک به بیماران کمک می کند تا کارهای روزمره مثل لباس پوشیدن را بهتر انجام دهند و وابستگیشان به دیگران کمتر شود.
با توجه به نتایج مثبتی که در مرحله اول این تحقیق بدست آمد، مرحله دوم آن امسال آغاز میشود. در این مرحله باید به این سوال پاسخ داد که بهبود بیماران تا چه اندازه بعلت درمان با سلولهای بنیادی است.
حتی اگر در مرحله دوم سودمندی استفاده از سلولهای بنیادی ثابت شود، تا زمانی که این شیوه در سطح وسیع بکار گرفته شود، به سالها زمان نیاز است.
در مرحله سوم تحقیق که باید بشکلی گسترده انجام شود، پژوهشگران به این سوال پاسخ خواهند داد که این درمان برای چه کسانی مفید است و در چه مرحلهای از بیماری باید درمان را با سلول بنیادی انجام داد.
استفاده از سلولهای بنیادی که از جنین گرفته می شود منتقدانی دارد که این کار را اخلاقی نمیدانند.
تولید دندان از سلول های بدست آمده از ادرار
پژوهشگران علوم پزشکی در آکادمی علوم کشور چین می گویند با بکارگیری مهندسی زیست مولکولی موفق به تولید دندان از ادرار شدند . این کشف جدید می تواند پیشرفت وسیعی در عرصه پزشکی جهان ایجاد کند .
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز، محققین می گویند با استفاده از سلولهای بنیادی به دست آمده از ادرار موفق شدند جوانههای ریز دندان تولید کنند.
دانشمندان با استفاده از سلولهای بنیادی به دست آمده از ادرار توانستهاند جوانههای ریز دندان را تولید کرده و پس از پیوند در دهان موشها به شکل ساختار دندانی شکل رشد دهند.
محققان آکادمی علوم چین بر این باورند که در آینده جوانههای دندان زیست مهندسی شده میتوانند جای دندانهای افتاده انسان را پر کنند.
این روش بعدها میتواند در درمان پوسیدگی دندان مورد استفاده قرار بگیرد.
دانشمندان چینی قبلا نیز از ادرار انسان، سلولهایی به دست آورده بودند که میتواند برای ساخت سلولهای عصبی مغز مورد استفاده قرار بگیرد.
محققان آکادمی علوم چین بر این باورند که در آینده جوانههای دندان زیست مهندسی شده میتوانند جای دندانهای افتاده انسان را پر کنند.
این ساختارهای ابتدایی دندانی شکل اولین بافتهای جامد بدست آمده با یک شیوه جدید هستند که در آن سلولهای دور انداخته شده از ضایعات انسان دوباره میتوانند به شکل سلولهای بنیادی دربیایند.
این دانشمندان از یک سیستم جدید کشت بافت برای پرورش سلولها به شکل ساختارهای ریز شبیه دندان استفاده کردند که در مرحله بعد در دهان موشها کاشته شد.
سلولهای بنیادی مورد استفاده در این پژوهش از ادرار بدست آمد ودانشمندان از یافتههای پژوهشهای پیشین در مورد قابلیت تبدیل سلولهای دورانداختنی ضایعات انسانی به سلول بنیادی شبهجنینی بهره بردهاند.
این سلولهای بنیادی در ادامه میتوانند به انواع مختلف سلول از جمله سلولهای عصب و عضله قلب تبدیل شوند.
این جوانههای دندان اولین اندام یا بافت جامد هستند که از سلولهای بنیادی القا شده شبهجنینی ساخته شدهاند.
محققان این ساختارهای دندانی را با وادار کردن سلولهای بنیادی القا شده شبهجنینی برای تقلید از دو گونه مختلف سلولی شامل سلولهای اپیتلیالی که مینا را ساخته و سلولهای مزانشیمی که سه جزء اصلی دیگر دندان یعنی عاج، سمان و پالپ را شکل میدهند، بوجود آوردند.
آنها ابتدا صفحات مسطح از سلولهای اپیتلیال را بوجود آورده و سپس با سلولهای مزانشیمی جنین موش ترکیب کردند. محصول این کار در موشها پیوند زده شد و سه هفته بعد ساختارهای دندانی شکل رشد کردند.
به گفته محققان، اندام ابتدایی دندانی شکل از لحاظ ساختار و فیزیک شبیه دندان انسان بوده و از قابلیت ارتجاعی مشابه و سلولهای پالپ، عاج و مینا برخوردار است. اما این روش از محدودیتهای خاص خود برخوردار بوده است. در این روش از سلولهای موش استفاده شده، نرخ موفقیت حدود ۳۰ درصد بوده و سختی ساختارها حدود یک سوم دندان انسان است.
دانشمندان بر این باورند که دستکاری ترکیب سلولها و شرایط بافت در حال کشت میتواند این مشکلات را حل کند.
به گفته آنها از شیوه اصلاح شده به شکل تئوری میتوان برای ساخت یک جوانه دندان زیست مهندسی شده استفاده کرد که قابل کشت در محیط آزمایشگاه بوده و سپس میتوان آنرا در استخوان فک بیمار نیازمند برای ایجاد یک دندان کاملا کاربردی پیوند زد.
همچنین سلولهای بدست آمده ادرار بیمار توسط سیستم ایمنی بدن رد نخواهد شد چرا که از ماده سلولی خود بیمار گرفته شدهاند.
چرا تحصیل می کنیم؟
تحصیل چیست؟
چرا ما به مدرسه می رویم،چرا موضوعات مختلفی را یاد می گیریم ،چرا امتحان می دهیم و چرا با دیگران برای کسب نمرات بهتر رقابت می کنیم؟این به اصطلاح تحصیل چه معنایی دارد و همه این تلاش ها برای چیست؟حقیقتا این سوال بسیار مهم است ،نه صرفا برای دانش آموزان،بلکه برای والدین،معلمین و برای هر فردی که به این زمین عشق می ورزد.چرا ما درگیر تلاش برای کسب تحصیل می شویم؟آیا تنها به منظور گذراندن چند امتحان و یافتن شغل است؟یا اینکه عملکرد تحصیل آماده ساختن ما در سنین جوانی برای درک کل فرایند زندگی است؟داشتن شغل و امرار معاش،امری است ضروری،ام آیا به نظر شما هدف زندگی ما همین است؟آیا ما فقط برای این امر به تحصیل می پردازیم ؟یقینا زندگی صرفا یک شغل یا حرفه نیست.زندگی رازی است عظیم،قلمرویی پهناور که ما در آن به مثابه موجودات بشری عمل می کنیم.اگر ما صرفا خود را برای کسب امرار معاش آماده کنیم ،نکته کلی زندگی را از دست می دهیم و درک زندگی مهم تر است از صرف آماده کردن خود برای امتحانات و حاذق شدن در ریاضیات ،فیزیک یا هر چه که قصد داریم.
بنابراین چه ما معلم باشیم چه شاگرد،آیا اهمیت ندارد که از خود بپرسم چرا تحصیل می کنیم یا کرده ایم؟و زندگی حقیقتا چه معنایی دارد؟آیا زندگی چیز فوق العاده ای نیست؟پرندگان،گلها،درختان در حال رشد،بهشتها،ستارگان،رودخانه ها و ماهیهای در آن،همه اینها زندگی اند.زندگی،فقرا و ثروتمندان اند.زندگی نبرد مداوم بین افراد،نژاد ها و ملیتهاست.زندگی مراقبه است.زندگی همان چیزی است که ما آن را دین می نامیم.از سوی دیگر زندگی،گرایشات پنهان و زیرکانه ذهن نیز هست یعنی خصومتها،جاهطلبی ها،شورها،ترسها،استنتاجا و اضطرابات.زندگی همه اینها و بیش از اینها است.اما ما عموما خود را برای درک صرفا گوشه کوچکی از آن آماده می کنیم،ما امتحانت معینی را می گذرانیم،شغلی پیدا می کنیم،ازدواج می کنیم ،بچه دار می شویم و سپس هر چه بیشتر و بیشتر به ماشین شبیه می شویم و پر از ترس،اضطراب و وحشت از زنگی بجا می مانیم.نتیجتا آیا عملکرد تحصیل،کمک در جهت درک کل فرایند زندگی است یا اینکه صرفا ما را برای یک حرفه و برای یافتن بهترین شغل ممکن،یاری می کند؟
زمانی که رشد کرده و برای خود زن یا مردی بالغ می شویم،چه اتفاقی رخ خواهد داد آیا تا به حال از خود پرسیده اید که وقتی بزرگ شدید می خواهید چه کار کنید،به احتمال قوی ،ازدواج خواهید کرد و قبل از آنکه بدانید کجایید . که هستید ،مادر یا پدر خواهید شو و پس از آن اسیر شغل و یا آشپزخانه تنان خواهید بود به تدریج در آنها خواهید پوسید،اگر شک دارید به بزرگترهای خودتان نگاهی بیندازید.آیا این همه آن چیزی است که قرار است زندگیتان باشد؟
مطمئنا تا زمانی که تحصیل در درک گستره پهناور زندگی با تمامی نکات ظریف و زیبایی خارق العاده اش،اندوه و شادیهایش،کمکی به شما نکند،معنا و ارزشی ندارد.امکان دارد شما به درجاتی نائل آمده و یک سری القاب نیز،پس از اسمتان بیاید و در ضمن شغل خوبی هم داشته باشید،اما بعد چه؟؟؟چه طرفی از کل اینه می بندید،وقتی که ذهنتان را این چنین گنگ،کودن،خسته و بیزار و نادان می کنند؟بنابرایت آیا نباید مادامی که جوان هستیم،جستجو کنیم و دریابیم که حقیقتا معنای زندگی چیست؟ آیا عملکرد تحصیل این نیست که در شما هوش را پرورش دهد،هوشی که یابنده تمامی پاسخ به این سوالت خواهد بود؟آیا می دانید(هوش)چیست؟مسلما هوش،ظرفیتی است برای رها اندیشیدن،بدون ترس و بدو کلیشه.بدینگونه شما قادرید خود،کشف کنید که واقعیت و حقیقت چیست.اما اگر بتسید،هرگز انسان هوشیاری نخواهید بود.هر شکل از جاه طلبی چه معنوی و چه مادی منجر به اضطراب و ترس خواهد شد.
چرا درس میخوانیم ؟
قبل از همه چیز برای یک جوان مسلمان ادب و اخلاق دراولویت است . اگر ما هر قدر علم داشته باشیم
و از مشهورترین دانشگاه جهان هم فراغت حاصل کنیم ، اما گفتار ورفتار اجتماعی ما با مردم ، با هم
کلاسها وخانواده مان خوب نباشد طوریکه آنها ازما شکایت داشته باشند ، در آن صورت خداوند متعال
نیز از ما ناراضی خواهد بود ، پیامبران الهی ازبیرون ووجدان ما ازدرون همیشه روی ارزشمندی و
اهمیت اخلاق مارا راهنمایی می فرمایند . چنانچه همیشه تعلیم وتربیه به عنوان دوبال پرواز برای
تکامل انسان مطرح بوده است وهدف از تعلیم هم یقینا همان ادب واخلاق است ، پس شما شاید این
سوال را بپرسید که اگر ما علم نداشته باشیم چگونه میتوانیم اخلاق را حاصل کنیم؟
در قدم نخست باید فهمید که هدف از علم چیست ؟ هدف از تعلیم رسیدن به ارزشهای معنوی ، آشنای
با حقوق انسانی و نزدیک شدن به خداوند متعال می باشد . ما علم می اموزیم تا از دین خود معلومات
حاصل کنیم ،ماعلم می آموزیم تا رضایت خالق خودرا حاصل نماییم، ما علم میاموزیم تا خود را از آتش
جهنم نجات دهیم ، ای بسا تحصیل کرده گان که ازین ارزشها بدور است ، وعلم حجاب زندگی آنان است .
ترک تحصیل، چرا و به چه علت؟
تحقیقات نشان داده است که بنیهی علمی اولیه و دل مشغولی اولیه به تحصیل در دوره دبستان و راهنمایی، به پیشبینی ترک تحصیل در دبیرستان کمک میکنند. شناخت علل ترک تحصیل مثل دیگر مسائل پیشرفت تحصیلی هنوز هم به دلیل این که متاثر از عوامل ریشهای و ماهوی چون خود دانش آموز، خانواده، مدرسه و جامعهای است که محصل در آن زندگی میکند، جزء مسائل دشوار محسوب میشود.
مطابق تحقیق انجام شده، دانش آموزان دلایل متفاوتی را برای ترک تحصیل بیان داشتهاند: دلایل مربوط به مدرسه ۷۷ درصد، دلایل خانوادگی ۳۴ درصد، دلایل کاری ۳۲ درصد (برکتولد و همکاران، ۱۹۹۸)
خاص ترین دلایل هم: عدم علاقه به مدرسه ۴۶ درصد، مردودی ۳۹ درصد، عدم ارتباط خوب با معلم ۲۹ درصد، پیدا کردن کار ۲۷ درصد بودند. اما این دلایل همه` آن چه را که باعث ترک تحصیل دانش آموزان میشود، بیان نمیکنند، به ویژه علل و عواملی را که از قبل بر رفتار و تمایلات دانش آموزان تاثیر گذاشته و باعث شدهاند که تصمیم به ترک مدرسه بگیرند.
عوامل مؤثر در ترک تحصیل
جنبه فردی:
بخش عمدهای از تحقیقات تجربی موید این نکتهاند که یکی از مهم ترین عناصرجابه جایی دانش آموز است: چه جابه جایی محل اقامت (تغییر محل سکونت ) و چه جابه جایی تحصیلی (تغییر مدرسه)، خطر ترک تحصیل را افزایش میدهد. ( آستن و مک لاناهان ۱۹۹۴) تحقیقات نشان میدهد اکثر دانشآموزانی که از دبیرستان جدا شدهاند، حداقل یک بار قبل از انصراف، جابه جا شده بودند. در حالی که اکثر آنهایی که فارغ التحصیل شده بودند، این کار را نکردهاند (رامبرگر ۱۹۹۸.) عامل دیگر، پیشرفت تحصیلی است. تحقیقات زیادی نشان داده اند که بنیه علمیضعیف، محرکی قوی برای ترک تحصیل بوده است( لارسن ۱۹۹۸.) هم چنین مشخص شده است که حتی بعد از کنترل ( به دلیل مشکلات تحصیلی و سوابق دانش آموزان ) و بهبود بنیه دانش آموزان، باز هم نتوانستهاند از ترک تحصیل آنان جلوگیری کنند.
تحقیقات نشان داده است که بنیه` علمیاولیه و دل مشغولی اولیه به تحصیل در دوره دبستان و راهنمایی، به پیش بینی ترک تحصیل در دبیرستان کمک میکنند. رودریک (۱۹۹۳) در تحقیقی نشان داد که تفاوت در نمرات علمی از ابتدای سال چهارم شروع میشودو قبل از ترک مدرسه، وضعیت نامطلوب نمرات دانش آموزان مشخص میگردد. یکی دیگر از عواملی که توجه زیادی را به خود جلب کرده است مردودی است. برخی تحقیقات اخیر نشان داده است که مردودی، تاثیرات زیادی بر کیفیت تحصیلی میگذارد. (الکساندر۱۹۹۴)، تمام مطالعات تجربی انجام شده موید این است که مردودی حتی در سطوح پایین تر تحصیلی به طرز محسوسی بر تمایل به ترک تحصیل تاثیر گذار است. ( گلداسمیت و وانگ ۱۹۹۹)
جنبه اجتماعی:
الف) عوامل خانوادگی: بیشتر تحقیقات معطوف به ویژگیهای ساختاری خانوادهها از قبیل وضعیت اقتصادی - اجتماعی است. وضعیت اقتصادی - اجتماعی که با سطح سواد و درآمد والدین سنجیده میشود، عامل مهمیدر پیش بینی موفقیت تحصیلی و رفتار ترک تحصیل است. این تحقیقات نشان داد دانش آموزانی که تنها یک سرپرست دارند یا تحت تکفل پدر یا مادر ناتنیاند، بیشتر از دانشآموزانی که دارای دو سرپرست (پدر و مادر واقعیاند) ترک تحصیل میکنند. تا کنون تحقیقات کمیدر جهت شناخت مسائلی که در آن ساختار خانواده باعث ترک تحصیل میشود، انجام شده است. طبق نظریه سرمایه گذاری، والدین بر اساس اهداف و محدودیتشان درباره مقدار زمان و منابعی که برای فرزندشان صرف میکنند، تصمیم میگیرند و این مسأله میتواند بر تمایل بچهها به تحصیل و کسب مهارتهای علمیآنها تاثیر بگذارد.(هاو من، ولف، ۱۹۹۴) سرمایه انسانی )سطح سواد والدین ) وسرمایه مالی ( در آمد والدین) نمیتوانند عوامل کافی برای پیدا کردن ارتباط بین زمینه` خانوادگی و موفقیت تحصیلی باشند.
توانایی اجتماعی که منظور از آن رابطهای است که والدین با فرزندانشان، خانوادههای دیگر و مدرسه دارند، مستقل از تاثیر سرمایه انسانی - مالی میتواند بر موفقیت تحصیلی تاثیر بگذارد (کلمن ۱۹۸۸.) دانش آموزانی که والدینشان فعالیتهای آنها را تنظیم میکنند، از آنان حمایت معنوی میکنند، آنها را به تصمیمگیریهای مستقل تشویق میکنند و در مسائلشان خود را درگیر مینمایند، احتمال ترک تحصیلشان کمتر است. ( آستن و مک لاناهان ۱۹۹۱۱
(ب) عوامل مدرسهای: در این زمینه چهار ویژگی مدرسه دخیل اند: ترکیب دانش آموز، امکانات مدرسه، مشخصههای ساختاری مدرسه و فرآیندها و شیوههای مدرسه
▪ امکانات مدرسه: یکی از تحقیقات نشان داد هر چه دانش آموزان معلمها را بهتر درک کنند، نرخ ترک تحصیل پایین میآید.
▪ ساختار مدرسه: تحقیقات موید آن هستند که اندازه مدرسه و عمومییا خصوصی بودن آن، بر ترک تحصیل تاثیر میگذاردد.
▪ شیوهها و خط مشیهای مدرسه: تحقیقات نشان میدهند که مدرسه برد به روش بر انصراف دانش آموزان از تحصیل تاثیر میگذارد. یک راه به طور غیر مستقیم و از طریق خط مشیهای عمومیو اموری است که برای بهبود بهرهوری کل مدرسه طراحی شده است. این خط مشیها و امور کاری و سایر مشخصههای مدرسه میتوانند منجر به انصراف داوطلبانه دانش آموزان شود.
راه دیگر، خط مشیهای صریح و تصمیمگیریهای آگاهانه است. این قوانین میتوانند در ارتباط با مواردی مثل کسب نمرات پایین، غیبت زیاد، بی انضباطی و.... باشند که منجر به اخراج، بلاتکلیفی و تعویض اجباری مدرسه میشوند. ▪ گروه همسالان: نبود امکانات، فقر مالی، شرایط سکونت و فراهم کردن کار و اشتغال بعد از اتمام تحصیلات و... پیشرفت بچهها و بزرگسالان را تحت تاثیر قرار میدهند و احتمال این که این گونه افراد ترک تحصیل کنند، بیشتر است.
نتیجهگیری
ترک تحصیل روندی است که به مرور زمان شکل میگیرد. از این دیدگاه، علایم خطر برای دانشآموزانی که در معرض ترک تحصیل قرار دارند، از سالهای دبستان به چشم میخورد که زمان زیادی را برای مداخله عوامل فراهم میآورد. افراد ترک تحصیل کرده که دوباره به مدرسه بر میگردند، معمولا تحصیلات دبیرستان خود را از طریق یکی از روشهای جایگزین به پایان میرسانند. در ده سال گذشته شمار دانش آموزانی که با این روشها دبیرستان را تمام کردهاند، افزایش یافته است. این روند در آینده به سبب مردودی و افزایش امتحانات خروجی دبیرستانها سرعت خواهد گرفت.
ترک تحصیل تنها به دلیل ضعف تحصیلی دانش آموزان نیست بلکه بیشتر از مشکلات اجتماعی و تحصیلی در مدارس ناشی میشود و عواملی چون ضعف امکانات خانوادهها، مدارس و جوامع بر این مشکلات میافزایند.
مفهوم تحصیل در اصل این نیست که ما به سر کلاسی رفته و هر چه معلم ها گفته اند رو فرا بگیریم و مدرکی داشته باشیم اصل تحصیل یعنی فرا گیری و یاد گیری برای خود ماست تا سطح دانش و و علم ما افزایش پیدا کند که این باعث میشه سطح شعور و درک ما بالا تر رود و جایگاه و ارزش ما رو اولد نزد خود بعد خدا و دیگر موجودات بالا تر میبرد تحصیل برای هیچ انسانی پایانی ندارد تا مادامی که زنده هستیم نباید تحصیل در هیچ زمینه ای رو کنار گذاشت
تمرین خواندن تأکید بر لحن،آوا وآهنگ مناسب
سطوح روخوانی:
گام اول: خواندن درست وروان یک متن
گام دوم : رعایت لحن وآهنگ متن با توجه به شرایط موجود ومتناسب با فضای حاکم بر متن .
یک جلسه به آموزش خوا ندن با لحن وآهنگ منا سب اختصا ص داده می شود .فرض بر این است که دانش آموزان تا جلسه ی ششم روخوانی درس را آمو خته باشند و دراین جلسه می توان به آموزش لحن در خواندن پرداخت.
برای آموزش لحن :
ابتدا از چهار دانش آموزکه لحن خواندن متفاوتی دارندبخواهید بند اول درس را به ترتیب بخوانند ودیگران کتاب را ببندند وفقط با دقت گوش کنند.به دانش آموزان بگویید که هر متن، لحن وآهنگ خاصی دارد.متن درس اول ، متن روا یی -داستانی است ؛شما می توانیدبه دانش آموزان بگو یید متن ،داستانی است .لحن متن روایی ،آهنگی نرم وملایم داردکه شنونده را مشتاق ومنتظرشنیدن بقیه ی ماجرا می کند.
تمرین خواندن تأکید بر لحن،آوا وآهنگ مناسب
سطوح روخوانی:
گام اول: خواندن درست وروان یک متن
گام دوم : رعایت لحن وآهنگ متن با توجه به شرایط موجود ومتناسب با فضای حاکم بر متن .
یک جلسه به آموزش خوا ندن با لحن وآهنگ منا سب اختصا ص داده می شود .فرض بر این است که دانش آموزان تا جلسه ی ششم روخوانی درس را آمو خته باشند و دراین جلسه می توان به آموزش لحن در خواندن پرداخت.
برای آموزش لحن :
ابتدا از چهار دانش آموزکه لحن خواندن متفاوتی دارندبخواهید بند اول درس را به ترتیب بخوانند ودیگران کتاب را ببندند وفقط با دقت گوش کنند.به دانش آموزان بگویید که هر متن، لحن وآهنگ خاصی دارد.متن درس اول ، متن روا یی -داستانی است ؛شما می توانیدبه دانش آموزان بگو یید متن ،داستانی است .لحن متن روایی ،آهنگی نرم وملایم داردکه شنونده را مشتاق ومنتظرشنیدن بقیه ی ماجرا می کند.
نکاتی که در خواندن متن روایی مهم هستند:
1.درلحن روایی از تک لحنی خواندن متن پرهیز کنید وبه تناسب شخصیت هابه تغییر های مناسب آهنگ توجه کنید.
2. رعایت سرعت مناسب خواندن در تاثیر گذاری،مهم است.
3.با رعایت دقیق فراز و فرودها ی آوایی متناسب با جریان داستان،حالت کشش وانتظار در شنونده برانگیخته می شود وبا ایجادگسست های آوایی ووصل و د رنگ های مناسب، اورابه گوش دادن ترغیب می کنیم.
4.کلماتی راکه می خواهیدتاثیرگذارباشند،برجسته کنید.این مطالب بارعایت «تکیه»اتفاق می افتد.
5.بهتراست درمیانه ی متن ها،حرف (وَ)به صورت _ُخوانده شودتاامتدادآوایی کلام حفظ رعایت این نکته درخواندن شعرنیزضروری است.
6.مکث کردن ازابزارهای زیبایی لحن درخواندن است که بایدبه آن توجه شود.مکث برزیبایی خواندن تاثیرمی گذارد.
لحن و آهنگ های زبان فارسی :
لحن یعنی آواز خوش و موزون نوا کشیدن صدا یا اجتماع حالت های صدا های مختلف (دهخدا ) لحن نحوه ی خواندن وبیان کردن جملات است با توجه به شرایط و فضای حاکم بر جملات کل متن انواع لحن وآهنگ کلی زبان فارسی را می توان عبارت از مواردزیر دانست.
1- لحن ستایشی :
ستایش مخصوص خداوند است وشاعر یا ونویسنده در آن خداوند را به خا طر آفرینش بی همتا قدرت بی نظیر والطاف فراوانش می ستاید . بسیاری ازستایش ها را می توان درد یبا چه ها ومقدمه های کتاب های نظم ونثر مشاهده کرد مانند آثار فردوسی وسعدی .
آغازگر کتاب فارسی سوم شعری از محمود
پور وهاب است. در این شعر، فرد با تواضع و فروتنی رو به روی پروردگار ایستاده است؛ بنابراین لحنی ستایشی را می طلبد.عنصر قوی در این لحن حس و عاطفه ی کلام است و نرمی و لطافت باید در خوانش آن رعایت شود.
2- لحن خاطره
خاطره داستان یا حادثه ای است که در خاطر انسان باقی می ماندوآن قدر برای نویسنده اهمیت داشته که آن را نوشته است. خواننده با خواندن نخستین کلمه ها وجمله ها از طریق توصیفات موجوددر متن می تواند به جریان ذهنی وفضای خوشایند یا ناخوشایند خاطرات پی ببردوحس ولحن خاصی برای آن درنظر بگیرد این کار ازطریق عنوان متن نیز انجام پذیر است.
در هنگام خواندن خاطرات باید:
1-دانست که هرنویسنده ای درنوشتن خاطره لحن خاص خود را دارد
2-ممکن است خاطره به زبان محاوره نوشته شده باشد
3-با نگاه به چند جمله ی اول لحن آن را کشف کرد
4-زاویه ی دید در بیشتر خاطرات اول شخص است و .خواننده باید متن را از زبان خود بیان کند
5-متن را روانتر از سایرمتون خواند.
6-بر نام آواها و شبه جمله های تاسفی و... تاکید بیشتری شود .
7-به وزن عاطفی وبار حسی جمله ها توجه نماید و به فرا خور آن لحن ها وآهنگ های خوانش خویش را تغییر دهد.
6-حفظ آهنگی که شاعر درشعر خود ویا در یک مصراع یا یک بیت ایجاد می کند
7-در حماسه ها غیراز توصیفات و مبالغه ها گفت وگوهایی وجوددارد که خواننده باید با درنظر گرفتن همه چیز وهمه ی ویژگی های شخصیت ها سخنانشان را با لحنی مناسب به زبان آورد
8– حماسه ها داستان بلند کاملی هستند و انواع لحن ها را در خوددارند
3- لحن حماسی :
حماسه به معنای داستان دلاوری وشجاعت است کسی که شعر حماسی را می خواند باید به گونه ای بخواند دلاوری .به شنونده منتقل کند .
در هنگام خواندن شعر حماسی باید:
1-آهنگ شعر را که مساوی با ((تن تن –ت تن تن-ت .تن تن –ت تن))(فعولن فعولن فعولن فعل)است حفظ کرد
2-کشیدن آخرین بخش کلمه ی پایانی هر مصرع (ایجاد .کشش آوایی)
3-تاکید بیشتر روی صدای چرخشی (ر)
4-ادای درست و کامل تشدیدها
5-خواننده می تواند درحین خواندن متن حماسی با استفاده از حرکات دست وبدن وحتی حالت های صورت .آن را ادا می کند .
4- لحن داستانی روایی :
حکایت تعریف کردن صمیمانه داستانی کوتاه با آهنگی نرم و ملایم است به گونه ای که شنوده یا از آن پنده بگیرد آغاز
چنین لحنی از گذشته با قصه خوانی ها همراه بود .
حکایت ها معمولا با عبارتی نظر «آورده اند که ...» « یکی را شنیدم» «روزی ...» :«نقل است که ...» آغاز می شود
بسیاری از حکایت فارسی پند آموز ند و بسیاری دیگر طنز آمیز
لحن اغلب متون و اشعار کتاب فارسی سوم ابتدایی لحن روایی – داستانی است. به عنوان نمونه لحن درس «محله ی ما» داستانی – روایی است. هم چنین کشش حوادث متن ملایمت و نرمی خاصی در کلام ایجاد می کند.
9- یکی از ویژگی داستان های حماسی نامه نگاری بین افراد مختلف مانند کی کاووس به رستم است
10- پیک ها آورندگان اخبار و نامه ها هستند نیز خود لحن خاصی را می طلبند که باید به هنگام خواندن جملاتشان را
با دقت استواری احترام به شنونده و شجاعت کامل همچون سفیری سیاسی بیان کرد .
11- زاویه ی دید در حماسه ها به طور کلی سوم شخص (دانای کل ) است .
بخشی از شعر« ایران عزیز» لحن حماسی را می طلبد.
دستگاه عصبی
دستگاه عصبی همراه دستگاه غدد درون ریز ، بیشتر وظایف کنترلی بدن را بر عهده دارد. بطور کلی دستگاه عصبی ، فعالیتهای سریع بدن مثل انقباضات عضلانی ، وقایع احشایی دارای تغییر سریع و حتی میزان ترشح برخی از غدد درون ریز را کنترل میکند. دستگاه عصبی از نظر پیچیدگی اعمال زیادی را انجام میدهد. این دستگاه به واقع ، میلیونها ذره اطلاعاتی را از اعضای حسی مختلف دریافت میکند و بعد با در نظر گرفتن مجموعه آنها ، پاسخی که بدن باید بدهد، مشخص میکند. طرح کلی دستگاه عصبی شامل دو قسمت مرکزی و محیطی میشود و خود محیطی به دو قسمت گانگلیونها و اعصاب محیطی تقسیم میشود.
دستگاه مرکزی اعصاب
دستگاه اعصاب مرکزی ، قسمتی از دستگاه عصبی است که در درون محفظه ای استخوانی (استخوان جمجمه و ستون مهره ها ) قرار گرفته و شامل مغز و نخاع می باشد .
از نظر ساختمانی ، در سیستم اعصاب مرکزی ، دو قسمت به نامهای ماده سفید و ماده خاکستری قابل تشخیص می باشد .
ماده سفید ، بخشی که حاوی رشتههای عصبی و سلولهای گلیال میباشد.
عمده رشتههای ماده سفید از نوع میلیندار میباشند و علت سفید دیده شدن آن نیز ، همین امر است. و ماده خاکستری ، بخشی است که حاوی جسم سلولی نورونها و سلولهای گلیال میباشد. نورونهای سیستم اعصاب مرکزی از نظر شکل ، اندازه ، تعداد و طول زوایدشان بسیار متنوعند. دستگاه اعصاب مرکزی شامل قسمتهای زیر میباشد.
طناب نخاعی
نخاع به عنوان رابطی است که فرامین صادره از مغز به سایر نقاط بدن و نیز پیامهای عصبی رسیده از نواحی مختلف بدن به مغز ، از آن عبور مینمایند. نخاع در مقطع عرضی شکل بیضوی دارد که ماده خاکستری آن در وسط و ماده سفید آن در اطراف میباشد.ماده خاکستری نخاع ، به شکل حرف H دیده میشود که بازوهای آن در سطح خلفی به نام شاخهای پشتی و در سطح قدامی به نام شاخهای شکمی نامیده میشود و قسمت رابط بین دو بازو ، حاوی مجرائی است به نام کانال مرکزی.
مخچه (cerebellum)
مخچه کنترل حرکات عضلات مخطط ، حفظ تعادل بدن و توان عضلانی را عهدهدار میباشد. از نظر آناتومیکی ، مخچه از دو قسمت یا نیمکره و یک ناحیه میانی به نام کرمینه (Vermis)تشکیل شده است. ماده خاکستری مخچه به صورت محیطی قرار گرفته و قشر مخچه نامیده میشود و ماده سفید آن در مرکز قرار دارد. خود قشر مخچه دارای سه لایه به نامهای ذرهای ، پورکنژ و دانهدارمیباشد.
مخ (cerebrum)
مخ یا مغز تجزیه و تحلیل اطلاعات رسیده ، یادگیری و خاطره میباشد و عملکرد دقیق سلولهای آن هنوز کاملا مشخص نشده است. مغز از دو نیمکره تشکیل شده که بوسیله رابطی از ماده سفید به نام جسم پنبهای (Corpus cortex) بهم مربوطند. ماده خاکستری مغز ، همانند مخچه در قسمت محیطی قرار گرفته، و قشر مغز را ایجاد میکند و ماده سفید آن در قسمت مرکزی واقع شده است. قشر مغز بطور متوسط 3 - 2 میلیمتر ضخامت داشته و برای افزایش سطح دارای چینها و شکنجهای متعددی است. نورونهای مغز برحسب شکل به سه دسته هرمی ، ستاره ای ، دوکی تقسیم شده اند. و عمده نورونهای قشر مغز از نوع هرمی و ستارهای میباشند.
دستگاه عصبی محیطی
اعصاب محیطی به تعداد 8 زوج گردنی ، 5 زوج کمری ، 12 زوج سینهای ، 5 زوج خاجی ، و یک زوج دنبالچهای میباشد. این اعصاب از دو نوع حسی و حرکتی میباشند. اگر عصبی فقط از رشتههای حسی تشکیل شده باشد آن را عصب حسی و اگر فقط از رشتههای حرکتی تشکیل شده باشد آن را عصب حرکتی مینامند. ولی اغلب اعصاب مختلط بوده و حسی- حرکتی نامیده میشوند.
اعصاب حسی و حرکتی
آن دستهای که عضلات مخطط را عصب دهی میکنند و عمل آنها ارادی است، اعصاب حرکتی سوماتیک نامیده میشوند و دستهای که عضلات صاف جدار احشا و سلولهای مترشحه را عصب دهی میکنند اعصاب حرکتی احشایی یا غیر ارادی نامیده میشوند به این دسته ، دستگاه عصبی اتونوم یا خودمختار هم گفته میشود.
اعصاب حسی که تحریکات دریافتی از پوست را به سیستم عصبی مرکزی منتقل میکند، اعصاب حسی سوماتیک نامیده میشوند و در مقایسه با اعصاب حسی سوماتیک ، آن دسته از اعصاب حسی که تحریکات دریافتی از ارگانهای احشایی را به سیستم عصبی مرکزی منتقل مینمایند، اعصاب حسی احشایی نامیده میشوند. در حالت کلی ، اعصاب حسی ، پیامها را به مراکز عصبی برده و اعصاب حرکتی از مراکز عصبی میآورند .
بطنهای مغزی و شبکه کوروئید
در جریان تکامل مغز از لوله عصبی جنینی ، حفره مرکزی لوله عصبی در چهار ناحیه متسع شده و بطنهای مغزی را بوجود میآورند. بطنهای مغزی عبارتند از: بطنهای جانبی شامل دو بطن ، هر کدام در یک نیمکره مغزی ، بطن سوم در ناحیه تالاموس و بطن چهارم در محل بصلالنخاع و پل مغزی. این نواحی که بوسیله نرم شامه بسیار پرعروقی پوشیده شدهاند ضمن تکامل مغز ، به صورت لایه چینخوردهای به درون بطنهای مغزی آویزان شده و شبکه کوروئید را بوجود میآورند. شبکه کوروئید در دیواره بطنهای جانبی و سقف بطنهای سوم و چهارم دیده میشوند.
تکامل دستگاه عصبی مرکزی در دوران جنینی
سیستم اعصاب مرکزی ، از اکتودرم منشا میگیرد. در اواسط هفته سوم بارداری ، به صورت صفحه عصبی نمایان میشود. بعد ، این صفحه عصبی ، چین خورده و در وسط بهم رسیده و جوش میخورند و به لوله عصبی تبدیل میشود. انتهای سری این لوله ، به مغز تبدیل میشود و انتهای دمی آن ، به نخاع و قسمتهای مختلف آن.
تمایز سلولهای عصبی در دوران جنینی
نوروبلاستها یا سلولهای عصبی ، منحصرا از تقسیم سلولهای نورو اپیتلیال بوجود میآیند. با تمایز بیشتر ، دو زایده سیتوپلاسمی جدید در دو جهت مخالف جسم سلولی تشکیل میشود که یکی از این زواید دراز میشود تا اکسون اولیه را بسازد و زایده دیگر ، تعدادی شاخههای سیتوپلاسمی جدیدی را کسب کرده و به دندریت اولیه تبدیل میگردد. با ادامه تکامل به نورون یا سلول عصبی بالغ تبدیل میشود.
دستگاه عصبی مرکزی :
دستگاه عصبی مرکزی قسمتی از دستگاه عصبی است که در درون محفظهای استخوانی به نام استخوان جمجمه و ستون فقرات قرار گرفته است و شامل مغز و نخاع میباشد. از نظر ساختمانی در سیستم اعصاب مرکزی دو قسمت به نامهای ماده سفید و ماده خاکستری قابل تشخیص میباشد. مغز شامل قسمتهای متنوعی است که هر کدام از آنها در عین حال که با یکدیگر در ارتباط هستند کارهای متفاوتی را انجام میدهند.
تکامل مغز در مهره داران
در ماهیهای اولیه و دوزیستان ، نخاع و مغز در یک راستا قرار دارند. ولی در سایر مهره داران بویژه در پستانداران بین مغز و نخاع یک خمیدگی پدید آمده است که در پستانداران عالی به 90 درجه میرسد. این خمیدگی ناشی از حجم زیاد نیمکرههای مخ است. حجم مغز بویژه نیمکرههای مخ در مهره داران اولیه رشد اندکی دارد. ولی در مهره داران عالی وسعت زیادی دارد.
سطح نیمکرههای مخ در مهره داران اولیه تا پستانداران اولیه صاف ، ولی در پستانداران عالی بویژه انسان چین خوردگی فراوان دارد. مغز آدمی بزرگترین مغزها نیست اما وزن آن نسبت به جثه آدمی بیشترین است و با در نظر گرفتن سایر شرایط بهترین مغز است. مغز مهره داران در دوران جنینی دارای سه قسمت اولیه به نامهای مغز پیشین ، مغز میانی و مغز تحتانی است. از این قسمتها بتدریج بخشهای مختلف مغز پدید میآیند.
ساختار مغز
مغز در داخل استخوان جمجمه و نخاع در داخل ستون فقرات جای گرفته است. سه پرده که در مجموع مننژ نامیده میشوند، مغز و نخاع را از اطراف محافظت میکنند.
در فاصله بین عنکبوتیه و پرده داخلی مایع شفافی قرار گرفته است که از ترشحات رگهای خونی است. این مایع را مایع مغزی-نخاعی میگویند و کار آن محافظت از بافت عصبی است.
مخ
مخ بزرگترین قسمت مغز است و دارای دو نیمکره است که توسط رشتههای عصبی محکم و سفید رنگی بهم متصلند و ارتباط دو نیمکره نیز از طریق همین رشتههای عصبی صورت میگیرد. قسمت سطحی مخ ، خاکستری رنگ است و قشر مخ نامیده میشود. قشر مخ در انسان به علت وسعت زیاد خود و جای گرفتن در فضای محدود حالت چین خورده دارد. در زیر قشر مخ ماده سفید رنگی وجود دارد که از اجتماع رشتههای عصبی میلین دار تشکیل شده است و این رشته همان دنبالههای نورونهایی هستند که در قشر خاکستری با سایر قسمتهای دستگاه عصبی قرار دارند.
علاوه بر قشر مخ چند هسته خاکستری در بخش سفید آن وجود دارد که مهمترین آنها غده تالاموس و غده هیپوتالاموس است. هر قسمت از قشر خاکستری کار ویژهای انجام میدهد. مراکز مربوط به دریافت و تفسیر اطلاعات رسیده از اندامهای حسی مختلف مانند چشم و گوش و پوست در این قسمت است. قسمتی از قشر خاکستری مرکز حرکات ارادی است. مخ مرکز احساسات ، فکر کردن و حافظه است. نیمکره چپ مخ حرکات طرف راست و نیمکره چپ بدن حرکات طرف راست بدن را کنترل میکنند. هر نیمکره کارهای ویژهای را نیز انجام میدهد.
نیمکره چپ در زبان آموزی ، یادگیری ، تفکر ریاضی و منطق ، تخصص دارد. نیمکره راست انجام دادن کارهای ظریف هنری ، موسیقی را کنترل میکند. تالاموسها مرکز تقویت پیامهای حسی مانند چشم ، درد و ترس هستند و پیامهای حسی را قبل از اینکه به قشر مخ برسند تقویت میکنند. هیپوتالاموس مرکز تنظیم اعمال مختلفی از جمله گرسنگی ، تشنگی ، خواب و بیداری و دمای بدن است
مخچه
مخچه قسمتی از مغز است که در پشت و زیر مخ قرار دارد. مخچه دارای دو نیمکره است، اما چین خوردگیهای سطحی آن کم عمق تر و منظم تر است. قسمت سطحی مخچه را ماده خاکستری پوشانده است. مخچه بوسیله دسته تارهای عصبی به بقیه قسمتهای دستگاه عصبی مربوط است. مخچه در کار کنترل فعالیت های ماهیچهای به مخ کمک میکند.
مخچه پیامهای حرکتی را قبل از اینکه به اندامها بروند تقویت میکند. در نتیجه حرکات نرمتری از بدن سر میزند. حفظ تعادل بدن نیز به عهده مخچه است. برای اینکار چشمها و گوش داخلی وضعیت بدن را به مخچه خبر میدهند و مخچه ، ماهیچهها را طوری کنترل میکند، که تعادل برقرار بماند. در مجموع کارهایی که مخچه انجام میدهد همگی غیر ارادی هستند.
بصل النخاع
بصلالنخاع پایین ترین مرکز عصبی واقع در استخوان جمجمه است. انتهای بصلالنخاع به نخاع مربوط است. بیشتر بصلالنخاع از ماده سفید و رشته اعصابی تشکیل شده است که میان نخاع و مغز قرار دارد. بصلالنخاع فعالیت اندامهای داخلی بدن مانند قلب ،ششها و اندامهای گوارشی را اداره میکند. به همین دلیل یکی از مهمترین اجزای مغز است و آسیب وارده به آن مرگ را به دنبال دارد. مغز 12 جفت عصب دارد. این اعصاب با اندامهای مهمی ارتباط دارند.
بطنهای مغزی
در جریان تکامل مغز از لوله عصبی جنینی ، حفره مرکزی لوله عصبی در 4 ناحیه متسع شده و بطنهای مغزی را بوجود میآورد. بطنهای مغزی عبارتند از: بطنهای جانبی شامل دو بطن و هر کدام در یکی از نیمکرههای مغزی ، بطن سوم در ناحیه تالاموس و بطن چهارم در محل بصلالنخاع و پل مغزی.
مایع مغزی-نخاعی
سیستم عصبی مرکزی در درون مایعی به نام مایع مغزی-نخاعی قرار گرفته که این مایع هم به عنوان ضربهگیر سیستم عصبی مرکزی را در مقابل ضربات مکانیکی حفظ میکند و هم برای فعالیتهای متابولیکی آن ضروری است. حجم این مایع که از رگهای خونی بافت مغز منشا میگیرد بین 150 - 80 میلیلیتر متغیر است.عدم باز جذب این مایع و تجمع آن در بطنهای مغزی منجر به شرایطی به نام هیدروسفالی میگردد که میتواند باعث آسیب پارانشیم مغز گردد.
بیماریهای مغزی
عامل بیماریهای عفونی مراکز عصبی ، باکتریها ، ویروسها و یا موجودات زنده میکروسکوپی دیگرند. در بعضی از این بیماریها مراکز عصبی خونی میشوند و در برخی دیگر سموم میکروبها که در جای دیگر بدن مستقر میشوند، به مراکز عصبی میرسند و آنها را دچار مشکل میکنند.
فلج اطفال یا پلیومیلیت
عامل این بیماری نوعی ویروس است که از طریق غذا و آبی که به مدفوع شخص بیمار آلوده باشند، به شخص سالم سرایت میکند. ویروس به نخاع میرسد و در آنجا به جسم سلولی نورونهای حرکتی آسیب کلی میرساند، و ماهیچههای تحت کنترل آنها فلج میشوند. با استفاده از واکسن میتوان به راحتی از ابتلا به این بیماری جلوگیری کرد.
مننژیت مغزی
در اثر عفونت پردههای مننژ مغز یا نخاع حاصل میشود. انواعی از باکتریها باعث این بیماری میشوند. یک نوع از این باکتریها به نام مننگوکوک است. علایم بیماری مننژیت به طور ناگهانی بروز میکند. حرارت بدن دردناک میشود. مننژیت بیماری خطرناکی است و در صورت تاخیر در معالجه باعث مرگ میشود.
آنسفالیت
آنسفالیت یک بیماری ویروسی است. ویروس در بخشهای خاکستری مغز مانند بصلالنخاع و مغز میانی جایگزین میشود. ویروسهای سرخک و اوریون نیز ممکن است به مغز برسند و آنسفالیت ایجاد کنند. آنسفالیت ممکن است حاد یا مزمن باشد. در حالت حاد سردرد ، حالت خواب آلودگی در روز و دوبینی عارض میشود.
بیماری هاری
میکروب این بیماری نوعی ویروس است که با گاز گرفتن سگ ، گربه وارد بدن آدمی میشود. از زمان گاز گرفتن تا بروز بیماری 15 روز تا دو ماه طول میکشد.
نخاع:
نخاع یا مغز تیره ، به بخشی از دستگاه عصبی مرکزی گفته میشود که در درون مجرای ستون مهرهها قرار دارد. بخش بالای آن در مجاورت اولین مهره گردن و انتهای آن در سطح دومین مهره کمری است. رنگ آن از بیرون سفید و قطر آن در حدود 1 سانتیمتر است طول آن در مرد و زن به ترتیب 45 و 42 سانتیمتر است .
دید کلی
نخاع به صورت یک استوانه طویل و نازک است و در مقطع آن ماده سفید در بخش خارجی و ماده خاکستری در بخش داخلیتر قرار دارد. بخش سفید نخاع از اکسونهایی ساخته شده است که سطوح مختلف نخاع را بهم مربوط میسازند و ارتباط نخاع و مغز را تامین میکنند. رنگ سفید این بخش به علت وجود میلین در اکسونها است. تارهای عصبی بخش سفید به صورت دستههای عصبی قرار گرفتهاند که برخی از آنها جریانهای عصبی را از مغز به سوی اندامها و برخی دیگر امواج عصبی را از اندامها به سوی مغز میبرند.
راههای بالا رو و پایین رو نخاع یعنی راههای که پیامهای حسی را به مغز یا پیامهای حرکتی را به عضلات بدن میبرند به صورت گروههای تارهای عصبی جداگانه در کنار هم در طول نخاع قرار دارند و هر کدام بخشی از بافت نخاع را تشکیل میدهند. به عنوان مثال ، هر یک از راههای حسی مربوط به لامسه ، گرما ، سرما ، درد و راههای حرکتی بخش معینی از ماده سفید نخاع را اشغال کردهاند.
ساختمان نخاع
اعصاب نخاعی
در انسان 21 جفت عصب نخاعی وجود دارد. اعصاب نخاعی به ترتیب از گردن تا کمر قرار دارند و هر یک از آنها به قسمت خاصی از بدن مربوطند. این اعصاب به ترتیب شامل 8 زوج گردنی ، 12 زوج کمری ، 5 زوج خاجی و 1 زوج دنبالچهای است. هر عصب نخاعی پس از آن که از نخاع خارج شد به انشعاباتی تقسیم میشود و هر شاخه از آن به بخشی از بدن منتهی میگردد.
اعصاب کمری و خاجی و دنبالچهای تقریبا به صورت عمودی از نخاع بیرون میآیند و یک دسته تارعصبی به نام دم اسب Cauda equine بوجود میآورند. ریشههای خلفی نخاع از تارهای عصبی حسی و ریشههای قدامی آن از تارهای عصبی حرکتی تشکیل شده است و قطع شدن آنها به ترتیب باعث ایجاد بیحسی یا فلج در اندامهای وابسته میشود.
گانگلیونها
در مسیر هر یک از ریشههای خلفی در نزدیکی نخاع یک برجستگی به نام عقده نخاعی Spinal ganglion وجود دارد. نخاع در دو ناحیه از طول خود قطر بیشتری دارد. یکی در ناحیه گردن که از چهارمین مهره گردنی تا اولین مهره پشتی است و برجستگی گردنی خوانده میشود و اعصابی که به گردن و دستها میروند از آن ریشه میگیرند. دیگری در ناحیه کمر که از دهمین مهره پشتی تا اولین مهره کمری ادامه مییابد و برجستگی کمری نام دارد و اعصاب پاها از آن ریشه میگیرند.
مخروط نخاعی
انتهای نخاع یعنی بخشی که مجاور مهرههای اول و دوم کمری قرار دارد به تدریج باریک میشود و مخروط نخاعی (Conus medullaris) نامیده میشود. مخروط نخاعی بوسیله یک رشته پیوندی در انتهای ستون مهرهها به استخوان دنبالچهای چسبیده است.
ماده سفید و خاکستری
در مقطع نخاع ، ماده خاکستری که در وسط ماده سفید قرار دارد، تقریبا به شکل حرف H به نظر میرسد. یعنی دارای دو نیمه جانبی است که بوسیله یک بخش رابط به یکدیگر مربوطند. رنگ خاکستری این بخش نشانه فقدان میلین و وجود اجسام سلولی نورونها در آن است. در وسط ماده خاکستری مجرای مرکزی نخاع قرار دارد. قطر این مجرا در انتهای نخاع ، یعنی در ناحیه مخروط نخاعی بیشتر است. ماده خاکستری در دو طرف مجرای مرکزی نخاع به دو نیمه قدامی و خلفی تقسیم میشود که به ترتیب شاخهای قدامی و شاخهای خلفی ، نامیده میشوند.
اجسام سلولی نورونها در بعضی نواحی ماده خاکستری با هم تجمع شده و هستههای بخش خاکستری نخاع را میسازند. قسمت جلویی ماده خاکستری نقش حرکتی دارد و نورونهای حرکتی عضلات مخطط اسکلتی و نورونهای حرکتی عضلات صاف احشایی به ترتیب در بخشهای پیشین و پسین آن قرار دارند. بخش خلفی ماده خاکستری نخاع عمل حسی دارد و پیامهای آورنده مختلف ازنواحی پوستی ، عضلات و احشایی دریافت میدارد.
پردههای نخاع
سخت شامه
پرده سختی است متشکل از بافت همبندی متراکم که سطح خارجی آن در مجاورت پریوست استخوانها قرار گرفته است. در نخاع ، سخت شامه بوسیله فضایی به نام فضای اپیرورال از پریوست جدا شده و اتصال آن به پریوست محدود به یک سری لیگامان موسوم به لیگامانهای دندانهای است. فضای اپیرورال محتوی شبکه وریدی ، بافت همبند شل و بافت چربی است.
عنکبوتیه
پرده ظریفی است از الیاف کلاژن و الاستیک که فاقد رگهای خونی است. قسمتی از عنکبوتیه که در مجاورت سخت شامه قرار دارد به صورت پردهای صاف میباشد که توسط استطالههای ظریفی شبیه تارهای عنکبوت با نرم شامه مرتبط میگردد. فضای موجود بین این استطالهها فضای زیر عنکبوتیه را تشکیل میدهند که حاوی مایع مغزی نخاعی و محل عبور رگهای خونی است. عنکبوتیه در همه جا توسط سلولهای پهن و سنگفرشی پوشیده شده است.
نرم شامه
لایه ظریفی از بافت همبند شل و پر عروق میباشد که عمدتا از الیاف کلاژن و الاستیک تشکیل شده و بوسیله سلولهای پوششی پهن و سنگفرشی پوشیده شده است. اگر چه نرم شامه در مجاورت نزدیک بافت عصبی قرار گرفته ، ولی بوسیله زواید سلولهای گلیال از بافت عصبی جدا شده و در تماس مستقیم با آن نمیباشد. این پرده ظریف در تمام چینهای بافت عصبی مرکزی نفوذ کرده و همراه با رگهای خونی به درون بافت عصبی نیز راه مییابد.
مایع مغزی نخاعی (CSF)
سیستم عصبی مرکزی در درون مایعی به نام مایع مغزی نخاعی قرار گرفته که این مایع هم به عنوان یک ضربه گیر ، سیستم عصبی مرکزی را در مقابل ضربات مکانیکی حفظ مینماید و هم برای فعالیتهای متابولیکی آن ضروری است. حجم این مایع که عمدتا از رگهای خونی شبکه کروئید و به مقدار کمتر از عروق نرم شامه و بافت مغزی نشات میگیرد، بین 80 تا 150 میلیلیتر متغیر میباشد. مقدار مایع مغزی نخاعی در شرایط مننژیت افزایش مییابد. با برداشت مایع مغزی نخاعی و تجزیه آن میتوان به عامل ایجاد کننده مننژیت پیبرد.
چرا برخلاف ضریح و مرقد امان دیگر، ضریح مرقد مطهر سیدالشهدا(ع) شش گوشه ساخته شده است.
در این باره روایت های گوناگونی وجود دارد. اما مجموع این روایت ها و آن چه نزدیک تر به منطق به نظر می رسد، آن چیزی است که شیخ مفید(ره) در کتاب «الارشادات» آورده است. او در بخشی از این کتاب نام ۱۷ نفر از شهدای بنی هاشم در روزعاشورا را ذکر کرده و نوشته است:«آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام ـ علیه السّلام ـ آنان را زیارت میکنند و علی بن الحسین ـ علیهم السّلام ـ (علی اکبر) از جملة آنان است.برخی گفتهاند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ نزدیکترین محل است.»
در بعضی از روایات دیگر از جمله کتاب «کامل الزیارات» جعفر بن محمد قمی هم آمده است: «امام سجاد ـ علیه السّلام ـ (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنیاسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدنها جدایی افتاده بود و آنها راهی برای شناخت نداشتند، امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، آن گاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست، سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقداری کمی خاک قبری آماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند و بعد از هموار کردن قبر، روی آن نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند.
پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمویش عباس ـ علیه السّلام ـ رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد. سپس به بنیاسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند، در یکی از آنها بنیهاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند، نزدیکترین شهیدان به امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرزندش علی اکبر ـ علیه السّلام ـ است؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در اینباره به عبدالله بن حمّاد بصری فرموده است: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را غریبانه کشتند، بر او میگرید کسی که او را زیارت کند غمگین میشود و کسی که نمیتواند او را زیارت کند دلش میسوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.
بنابراین به نظر می رسد گوشه های اضافی ضریح مطهر امام حسین(ع) محل دفن پسر بزرگ ایشان یعنی حضرت علی اکبر(ع) باشد و محل دفن نوزاد شش ماهه اباعبدالله الحسین(ع) یعنی علی اصغر(ع) نیز روی سینه پیکر مطهر امام حسین(ع) باشد.
منبع:iranvij.ir