دریافت
حجم: 4.97 مگابایت
توضیحات: لطفا نظر بدید
به گزارش خبرگزاری مهر، با افزایش درک ما از جهان اطرافمان، چشم انداز ما نیز نسبت به وجود خود متواضع تر شده، این امر موجب شده که دانشمندان نظریه پردازیهایی را درباره ظاهر موجودات فرازمینی آغاز کنند که نسبت به گذشته می توان آنها را واقعی تر دانست.
دیدگاه ها و عقاید در رابطه با شکل و شمایل این موجودات بسیار متنوع و متغیر است، اما برخلاف همه این دیدگاه های علمی تخیلی دانشمدان نظریات خود را برحسب سرنخهای زیست محیطی و بیولوژیکی ارائه داده اند.
اما مطرح شدن این نظریات علمی باز هم به این معنا نیست که ما به پاسخ هستی شناسانه بیگانگان فرازمینی نزدیک شده ایم.
1- عروس دریایی
دکتر مگی آدرین پاکوک که برای شرکت فضایی استریوم کار می کنند اعتقاد دارد که بیگانگان فضایی موجوداتی از نوع دریایی با نور بیشتر برای برقراری ارتباط با سایر موجودات فضایی هستند، این موجودات دهان خود را برای گرفتن مواد شیمیایی از اتمسفر برای رشد و تولید مثل باز می کنند و بدنشان در نور خورشید باز می شود و سطح متالیک آن برای جذب نور کاربرد دارد و چشمهایشان نوعی لنز دارد که برای مشاهده اطراف خود با جزئیات کامل به کار می رود. سطح تحتانی بدنشان برای استتار نارنجی رنگ است.
وی نظریه خود را براساس چگونگی آغاز حیات در اقیانوسهای روی زمین مطرح و چنین نتیجه گیری کرده است که این موجودات می توانند با اتمسفر خارجی به همان نحو تعامل برقرار کنند که ارگانیسمها در اقیانوسهای ما با آب تعامل دارند.
2- شبیه حشرات
سوسکها درمیان منفورترین موجودات سیاره ما جای می گیرند و علت آن پوشش محافظ خارجی ضخیم آنها است که می توانند برای مدت طولانی در شرایط سخت (برای مثال جنگ هسته ای) دوام بیاورند.
3- درست شبیه انسان
سیمون کانوی موریس استاد زیست شناسی باستانی تکاملی در دانشگاه کمبریج معتقد است که بیگانگان فضایی شاید درست شبیه انسان باشند ، به این معنا که آنها نه فقط در ظاهر و بیولوژی بلکه در ضعفهای انسانی چون خشونت، حرص و تمایل به سوء استفاده از منابع دیگران نیز با انسان مشترک هستند.
وی اظهار می دارد: وقتی که یک زیست کره وجود داشته باشد شرایط مشابه پدید می آید و این امر در رابطه با هوش نیز صدق می کند.
4- حیات غیر کربنی
براساس آنچه ما درباره حیات در زمین می دانیم این مسئله قابل درک است که چرا بسیاری از دانشمندان از جمله موریس این ایده را مطرح می کند که بیگانگان فضایی شبیه انسان هستند. اما این در شرایطی است که قسمت اعظم حیات روی سیاره زمین متشکل از کربن، هیدروژن، نیتروژن، اکسیژن، فسفر و سولفور است، دانشمندان در سال 2010 اورگانیسمهای چند سلولی یافته اند که به اکسیژن نیازی ندارند و براساس دانش کنونی تنها باکتری چنین ویژگی دارد. این امر پرسشهایی را درباره درک ما از حیات و چگونگی وجود آن به دنبال دارد.
فرضیه های علمی امروز نشان می دهد که حیات غیرکربنی می تواند در کیهان وجود داشته باشد و اگر صحت این فرضیه ثابت شود این احتمال وجود دارد که حیات فرازمینی هیچ شباهتی به حیات زمینی نداشته باشد.
5- موجوداتی از اعماق دریا یا ارتفاعات بالا
برای مثال در برنامه اکتشاف کانادا دکتر لوئیس دارتنل زیست اختر شناس دانشگاه کالج لندن احتمالات معدودی مطرح کرده که براساس آن موجودات فضایی که از سیاره های دیگر هستند ممکن است شبیه برخی اورگانیسمهای سیاره ماه باشد، برای مثال در دنیاهای آبی این اورگانیسمها شبیه موارد نادری هستند که ما در اعماق اقیانوسهای خود مشاهده می کنیم و یا در دنیاهایی که دارای گرانش سنگین هستند موجودات پرنده بسیار قدرتمند و بزرگتر وجود دارد که از مزایای اتمسفر متراکم و غلیظ آنجا سود می برند.
زندگی آلبرت اینشتین
اغلب شما آلبرت اینشتین را می شناسید. او کسی بود که تئوری نسبیت را به ما ارائه داد. عده زیادی از بزرگان علم او را به عنوان نابغه ای بی همتا و بزرگترین دانشمند جهان می خوانند. بسیاری از نظریات و تحقیقات اینشتین باعث ایجاد تغییرات اساسی در روند پیشرفت علم در جهان شده و تاثیرات پایداری به ارمغان داشت. خدمات او در راستای علم قابل ستایش است.
اما بر خلاف همیشه اینبار قصد داریم از جنبه ای دیگر به اینشتین بنگریم. زندگی او! حقایق مخفی درباره زندگی باهوش ترین نابغه دنیا . او چگونه بود؟ در زندگی و برخورد بادیگران چطور بود؟ آیا می دانید که اینشتین با یک سر بزرگ به دنیا آمده! طوری که مادرش تصور می کرد وی ناقص است؟! و یا اینکه قبل از ازدواج فرزندی داشته؟
1- اینشتین بدنی چاق و سری بزرگ داشت:
زمانی که مادر آلبرت، پائولین اینشتین (Pauline Einstein)، او را به دنیا آورد متوجه شد سر اینشتین بسیار بزر گ است و تصور می کرد که او ناقص به دنیا آمده. قسمت عقب سر بسیار بزرگ به نظر می رسید و خانواده وی بلافاصله متوجه این چیز عجیب و غیر طبیعی شدند. در هر صورت پزشک آنها را آرام نمود.
هنگامی که مادر بزرگ آلبرت برای اولین بار او را دید مرتباً زیر لب تکرار می کرد: "خیلی چاق است، خیلی چاق است".
تصویر: اولین تصویر شناخته شده از آلبرت اینشتین. اعتبار تصویر: آرشیو آلبرت اینشتین، دانشگاه یهودی Jerusalem، اسرائیل.
2- اینشتین در دوران کودکی در تکلم خود دچار مشکل بود:
اینشتین در دوران کودکی به ندرت سخن می گفت و زمانی هم که حرف می زد بسیار با آهستگی صحبت می کرد. در عوض تمام جملات را در سرش بیان می نمود و یا قبل از اینکه بلند بیان کند از صحیح بودن آنها اطینان حاصل می کرد و یا چند بار به صورت زیر زبانی آنرا تکرار می کرد.
تصویر: عکس مشهور آلبرت اینشتین در 1951، توسط آرتور ساس
بر طبق گزارشات اینشتین تا 9 سالگی به همین منوال رفتار می کرد. والدینش از اینکه فرزندشان عقب افتاده باشد نگران بودند که البته این نگرانی کاملا بی اساس بود.
یک تاریخ نویس علوم به نام Otto Neugebauer چنین بیان می کند: " در آن زمان که بسیار دیر زبان به سخن باز کرده بود و به ندرت حرف می زد یک شب موقع شام سکوت را شکست و گفت: "این سوپ خیلی داغ است".
والدینش خیالشان راحت شد و از او پرسیدند چرا تاکنون حتی یک کلمه سخن نمی گفت؟ وی پاسخ داد: " برای اینکه تا کنون همه چیز بر طبق روال خود بوده".
Thomas Sowell در کتابش به این نکته اشاره کرده که علاوه بر اینشتین بسیاری از نوابغ دیگر نیز در زمان کودکی سخن گفتن را نستاً دیر آغاز نموده اند. او این وضعیت را «سندرم اینشتین» (Einstein Syndrome) نامید.
3- اینشتین از یک قطب نما الهام گرفت:
اینشتین در سن 5 سالگی در بستری مریضی خوابیده بود، پدرش چیزی به او داد که باعث شد در ذهنش اولین جرقه علاقمندی به علوم به وجود آید: یک قطب نمای ساده جیبی.
آنچه باعث جلب توجه اینشتین گردید این بود که آنرا به هر طرف که می چرخاند سوزن قطب نما همواره یک جهت را نشان می داد. با خودش فکر کرد باید نیروهایی بر قطب نما اعمال شده باشد که چنین عمل می کند. این اتفاق بارها در گزارشات و شرح حال زندگی وی ذکر شده است.
4- اینشتین در امتحان ورودی دانشگاه رد شد:
اینشتین در سال 1895 و در سن 17 سالگی برای ورود به مدرسه پلی تکنیک فدرال سوئیس ETH یا (Eidgenössische Technische Hochschule) اقدام کرد. سوالات مربوط به ریاضی و علوم آزمون ورودی را با موفقیت پشت سر گذاشت اما در مابقی دروس (تاریخ، زبان، جغرافی و غیره) موفق نشد و مجبور شد قبل از برگزاری مجدد آزمون به یک مدرسه حرفه ای (Trade School) برود و سرانجام یک سال بعد در ETH پذیرفته شد.
5- اینشتین یک فرزند نامشروع داشت:
در دهه 1980 نامه های خصوصی اینشتین چیزهای جدیدی را درباره این نابغه آشکار ساخت: او یک دختر نامشروع از میلوا ماریک (Mileva Marić) داشت. (کسی که بعدها با وی ازدواج کرد.) در 1902 و یک سال قبل از ازدواج آنها، میلوا دختری به نام لیزرل به دنیا آورد که اینشتین هرگز او را ندید و سرنوشت او نامعلوم باقی ماند.
تولد لیزرل درست دورانی اتفاق افتاد که اینشتین در Beme حضور داشت. از محتوای نامه ها چنین استنباط می شود که زایمان سختی بوده.
مابقی زندگی لیزرل هنوز به طور کامل مشخص نیست. Michele Zackheim در کتاب خود به نام "دختر اینشتین" نوشته است که او در اثر ابتلا به تب مخملک در سپتامبر 1903 درگذشت.
نام لیزرل برای آخرین بار در نامه ای که در 19 سپتامبر 1903 از اینشتین به میلوا نوشته شده بود ذکر گردید.
6- اینشتین از همسر اول خود دلسرد شد و با وی یک قرارداد عجیب منعقد کرد:
پس از ازدواج اینشتین و میلوا آنها صاحب دو پسر به نام های "هنس آلبرت" و "ادوارد" شدند. با گذشت زمان، موقعیت های آکادمیک و مسافرت های جهانی اینشتین باعث شد تا اینشتین از همسر خود فاصله گرفته و دلسرد شود. هر دو زوج در صدد حل مشکلشان برآمدند. حتی اینشتین یک قرارداد عجیب تهیه نمود: در این قرارداد آنها تحت شرایط ویژه ای باهم زندگی می کردند. سر فصل آن چنین بود: "شرایط"
الف: مسئولیت تو این است که:
1. لباسهای من همیشه مرتب باشند.
2. سه وعده غذایی خود را به طور مرتب و در اتاقم صرف کنم.
3. اتاق خواب و اتاق مطالعه من همیشه مرتب و تمیز باشد و میز کارم فقط مخصوص استفاده خودم باشد.
ب: باید تمام روابط مرا نادیده بگیری؛ لزوماً همه روابط من بنابر دلایل اجتماعی نیست...
شرایط دیگری نیز بود از جمله "زمانی که از تو خواستم دیگر نباید با من صحبت کنی" . میلوا شرایط را پذیرفت. اینشتین برای اینکه اطمینان حاصل کند میلوا تمام شرایط را فهمیده چنین نوشت: "جنبه های شخصی باید کاملا کاهش پیدا کند" و خود نیز عهد کرد که "در مقابل تمام زنها مثل غریبه رفتار کنم".
7- اینشتین رابطه خوبی با پسر بزرگش نداشت:
پس از طلاق رابطه اینشتین با پسر بزرگش هنس آلبرت، تیره و تار گشت. هنس آلبرت پدرش را مسئول ترک کردن و تنهایی ملیوا می دانست. رابطه بین پدر و پسر زمانی سخت تر شد که اینشتین شدیداً با ازداوج هنس آلبرت و Frieda Knecht مخالفت نمود.
در 1927 هنس در سن 23 سالگی عاشق یک زن بزرگتر از خود شد که به نظر اینشتین اصلا جذاب نبود. اینشتین به این وصلت راضی نبود و معتقد بود عروس هنس برای به دست آوردن پسر او نقشه کشیده است. وقتی تمام حرفها و تلاش های او بی اثر ماند از پسرش خواست تا بچه دار نشود چرا که تنها باعث می شود طلاق و جدایی آنهارا سخت تر کند.
پس از آن هنس آلبرت به ایالات متحده مهاجرت کرد و در آنجا پروفسور مهندسی هیدرولیک در UC Berkley شد. حتی در این کشور جدید هم پدر و پسر از یکدیگر دلگیر بودند. وقتی اینشتین مرد میراث اندکی برای هنس آلبرت به جا گذاشت.
8- اینشتین یک مرد خوش گذران بود:
تصویر: اینشتین به همراه همسر دومش، دختر عمویش، Elsa.
اینشتین پس از جدایی از میلوا (خیانت اینشتین یکی از دلایل طلاق آنها بود) خیلی زود با دخترعمویش السا لوونتال ((Elsa Lowenthal ازدواج کرد. البته قبل از ازدواج با السا از دختر او Ilse که 18 سال جوانتر بود خواستگاری کرد.
برخلاف میلوا بیشترین توجه السا به مراقبت از همسر مشهورش معطوف بود. بدون شک او درباره خیانت ها و عشق بازی های اینشتین می دانست.
9- اینشتین FDR را برای ساخت بمب اتم متقاعد کرد:
تصویر: بازسازی امضای نامه مشهور اینشتین و زیلارد (Szilárd) به FDR (رئیس جمهور فرانکلین روزولت) در 1939.
در 1939 پس از به وجود آمدن آلمان نازی لئو زیلارد (Leó Szilárd) ،فیزیکدان، اینشتین را برای نوشتن نامه ای به FDR (رئیس جمهور فرانکلین روزولت) (Franklin Delano Roosevelt)متقاعد کرد. مضمون نامه در برگیرنده این بود که احتمالاً آلمان نازی درصدد پیشبرد تحقیقات خود به سوی ساخت بمب اتم است و ایالات متحده را نیز به همکاری در این کار ترغیب می کند.
ذکر شده که نامه اینشتین و زیلارد یکی از دلایلی بود که باعث شد زیلارد پروژه مخفی منهتن (Manhattan Project) را برای ساخت بمب اتم شروع کند.
هرچند اینشتین یک فیزیکدان با استعداد بود ولی ارتش با درنظر گرفتن خطرات امنیتی برای اینشتین از او برای شرکت در پروژه دعوت نکرد.
10- سرگذشت مغز اینشتین: 43 سال دردون یک شیشه و مسافرت در طول کشور با یک بیوک:
پس از مرگ اینشتین در 1955 مغز او برداشته شد – و البته بدون اجازه از خانواده اش- این کار توسط توماس استولز هاروی ( Thomas Stolz Harvey ) پاتولوژیست بیمارستان پرینستون انجام گرفت. هاروی جمجمه را برداشت و در یک ظرف شیشه ای قرار داد. به علت سهل انگاری در مراقبت از این عضو مهم از کار اخراج شد. سالها بعد با کسب اجازه از هنس آلبرت به مطالعه مغز اینشتین پرداخت و اسلایدهایی از آن تهیه نمود و برای دانشمندان در سراسر دنیا فرستاد.
یکی از این دانشمندان ماریان دایموند از UC Berkeley بود که کشف کرد در مقایسه با یک فرد عادی به طور قابل توجه ای در نواحی از مغز که مسئول تولید اطلاعات است دارای تعداد سلول های گلیال (Glial Cells) بیشتری می باشد.
در مطالعه دیگری که توسط سندرا ویتلسون (Sandra Witelson) از دانشگاه MC Master انجام گرفت مشخص شد که مغز اینشتین فاقد یک چروک خاص به نام شیار سیلویان (Sylvian Fissure) است. به نظر ویلتسون این آناتومی خاص باعث شده تا نرون های مغز اینشتین اتصال بهتری با یکدیگر برقرار کنند. در مطالعه دیگری بیان شده که در مقایسه با مغز انسان های معمولی مغز اینشتین متراکم تر بوده و لوب آهیانه پایینی که مرتبط با توانایی عملیات ریاضی است بزرگتر می باشد.
سرگذشت مغز اینشتین جالب است:
در اوایل دهه 1990 هاروی به همراه یک نویسنده بیطرف و جدا از هرگروه و حزب خاص به نام میشل پترنیتی (Michael Paterniti) به کالیفرنیا رفت تا نوه اینشتین را ملاقات کند. آنها همراه با مغز اینشتین در حالی که دورن یک ظرف شیشه ای تکان می خورد از نیوجرسی خارج شدند. مسافرت آنها با هاروی انجام گرفت.
بعداً پترنیتی در کتابی بنام «سواری آقای البرت: مسافرت در طول آمریکا همراه با مغز اینشتین» این تجربه خود را نوشت.
در 1998 هاروی 85 ساله مغز اینشتین را به دکتر الیوت کراس (Dr.Elliot Krauss) استاد پاتولوژی دانشگاه پرینستون سپرد.
هاروی پس از چندیدن دهه حفاظت کامل از مغز اینشتین، درست مثل یک جسم مقدس آن را به سلامت و با آرامش به بخش پاتولوژی دانشگاه پزشکی پرینستون داد. دانشگاه شهری که اینشتین دو دهه آخر عمرش را در آن گذراند.
منبع : noojum.com
شد چناناز تف دل کام سخنور تشنه که ردیف سخنش آمده یک سر تشنه
خشک گردید هم از دل و دیده،دوات خامه با سوز،رقم کرد به دفتر تشنه
آه و افسوس از آن که در دشت بلا بود آن خسرو بی لشکر و یاور تشنه
با لب خشک و دل سوخته و دیده تر غرقه بحر بلا بود در آن بر تشنه
همچو ماهی که فتد ز آب برون آل نبی می تپیدی دلشان،سوخته در بر تشنه
آل احمد همه عطشان ز بزرگ و کوچک نسل حیدرهمه از اکبر و اصغر تشنه
تشنه لب کشته شود در لب شط از چه گناه آنکه سیراب کند در لب کوثر تشنه؟
برد عباس جوان،ره چو سوی آب فرات ماند بر یاد حسین تا صف محشر تشنه
گشت از کلک<فدایی>چو دلش دود بلند بر ورق کرد رقم،بس که مکرر تشنه
چیستان 1: آن چیست که یک چشم و یک پا دارد؟
پاسخ: سوزن
چیستان 2: آن چیست که سه چشم و یک پا دارد؟
پاسخ: چراغ راهنمایی و رانندگی
چیستان 3: آن چیست که سر ندارد، کلاه دارد، یک پا دارد و کفش ندارد؟
پاسخ: قارچ
چیستان 4: آن چیست که خیلی خطرناک است ولی اگر وارونه شود رام می شود؟
پاسخ: مار
چیستان 5: آن چیست که من می روم، او هم با من می آید؟
پاسخ: سایه
چیستان 6: آن چیست که سفید است اما برف نیست، ریشه دارد درخت نیست؟
پاسخ: دندان
چیستان 7: آن چیست قبای زرد در بر دارد، اندام ظریف چون صنوبر دارد، زرد است، به مشام تلخ است ولی طعمی چون شکر دارد؟
پاسخ: لیموشیرین
چیستان 8: کدام حیوان است که اگر سرش را ببریم عضوی از بدن انسان می شود؟
پاسخ: خرگوش
چیستان 9: آن چیست که هم بچه آن را دارد و هم تفنگ؟
پاسخ: قنداق
چیستان 10: آن چیست که تاج دارد اما پادشاه نیست. دو دست و چهار پا دارد، اما حیوان نیست؟
پاسخ
چیستان 11: چیست آن گرد گنبد بی در پوست در پوست گرد یکدیگر
هرکه بگشاید این معما را رخش از آب دیده گردد تر
پاسخ: پیاز
چیستان 12: آن چیست که هم آن را می خوریم و هم آن را می گردانیم؟
پاسخ: چرخ
چیستان 13: بافتم و بافتم پشت کوه انداختم؟
پاسخ: زنجیر یا گیسو
پزشکان دانشگاه ادینبوروی اسکاتلند میگویند تزریق سلولهای بنیادی به مغر پنج بیمار که سکته مغزی کرده بودند باعث بهبود حرکت، هوشیاری و تعادل آنها شده بدون آنکه عوارض جانبی داشته باشد. با این حال به گفته دانشمندان هنوز زود است درباره سودمندی این روش درمانی نتیجهگیری شود.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از بی بی سی ، برای این درمان آزمایشی، نه بیمار که بین ۶۰ تا ۹۰ سال سن داشتند انتخاب شدند و بی خطر بودن روش در آنها برررسی شد. تمام این بیماران بین شش ماه تا پنج سال قبل سکته مغزی کرده بودند.
سپس به قسمتهایی از مغز آنها که بعلت سکته مغزی آسیب دیده بود، سلولهای بنیادی جنینی تزریق کردند.
پروفسور کیت میور استاد دانشگاه گلاسکو که این تحقیق را سرپرستی کرده می گوید از بهبود خفیف تا متوسط عملکرد این بیماران شگفتزده شده چرا که حتی انتظار بهبود در یکی از آنها را هم نداشته است.
البته هنوز نمی توان با قطعیت گفت آیا این بهبود ناشی از تزریق سلولهای بنیادی است یا بعلت اینکه به این بیماران در حین درمان توجه ویژهای شده است.
تا به حال تصور بر این بوده که شش ماه بعد از سکته مغزی، در مغز مبتلایان به عوارض سکته مغزی بهبودی ایجاد نخواهد شد.
اما به گفته پروفسور میور تغییرات “جالب” و “شگفت انگیزی” در این بیماران دیده شده؛ مثلا بیماری که سالها فلج کامل بوده اکنون انگشتهایش را تکان می دهد.
“ما دیدیم که بیماران شروع به حرکت در خانه کردند در حالیکه پیش از آن برای حرکت نیاز به کمک داشتند و آگاهی بعضی بیماران از آنچه در اطرافشان می گذرد بهتر شده است.
این تغیییرات کوچک به بیماران کمک می کند تا کارهای روزمره مثل لباس پوشیدن را بهتر انجام دهند و وابستگیشان به دیگران کمتر شود.
با توجه به نتایج مثبتی که در مرحله اول این تحقیق بدست آمد، مرحله دوم آن امسال آغاز میشود. در این مرحله باید به این سوال پاسخ داد که بهبود بیماران تا چه اندازه بعلت درمان با سلولهای بنیادی است.
حتی اگر در مرحله دوم سودمندی استفاده از سلولهای بنیادی ثابت شود، تا زمانی که این شیوه در سطح وسیع بکار گرفته شود، به سالها زمان نیاز است.
در مرحله سوم تحقیق که باید بشکلی گسترده انجام شود، پژوهشگران به این سوال پاسخ خواهند داد که این درمان برای چه کسانی مفید است و در چه مرحلهای از بیماری باید درمان را با سلول بنیادی انجام داد.
استفاده از سلولهای بنیادی که از جنین گرفته می شود منتقدانی دارد که این کار را اخلاقی نمیدانند.